رمان دختر نقاب دار
دانلود رمان دختر نقاب دار
دانلود رمان دختر نقاب دار | آمنه آبدار
نام رمان: دختر نقاب دار
نویسنده: آمنه آبدار
ژانر: عاشقانه , معمایی , جنایی
خلاصه رمان دختر نقاب دار :
رمان دختر نقاب دار، روایتگر زندگی آنالیا محبی خلافکار و رئیس بزرگترین باند قاچاق مواد.
زندگی این دختر سراسر رازه! با نفوذ سه پلیس به باند،
متوجه چیز های عجیبی در مورد زندگی این دختر میشن و جالبترینش هویتشه چون هیچ کسی به اسم آنالیا محبی در هیچ کشوری نیست.
و هنوز هم اونا در تلاش برای شناختن این دختر هستند.
اما و اگر نداره،الانم پا میشی میری پیش مادرت منم با وکیل هماهنگ می کنم بیاد کارای بیمارستانو رو به راه کنه.
ادامه:
ثریا با چشمایی که نم اشک توشون دیده می شد گفت:
خانوم تا عمر دارم مدیونتونم هیچ وقت لطفتونو فراموش نمی کنم.
جدی گفتم:الان وقت این حرف ها ( رمان دختر نقاب دار ) نیست،پاشو برو.
و دیگه فرصت هیچ حرفی رو بهش ندادم و پاشدم دوباره رفتم تو اتاقم.
پوسیدم تو این اتاق اه.
تا وقت شام خودمو با کارهای مختلف مشغول کردم ولی ساعت نمی گذشت که نمی گذشت.
به محض اینکه وقت شام اومد،زودتر از همه سر میز بودم و حاضر و آماده نشسته بودم.
بعد پنج دقیقه بقیه هم که شامل ارمیا و سامیار و روژین می شد،اومدن و نشستن.
خدمتکار غذاهارو آورد و مشغول خوردن شدیم؛بعد از صرف شام روژین رو به من گفت:
_آنا خانوم ما می خوایم فیلم ببینیم اگه دوست دارید شما هم بیاید با ما ببینید.
پیشنهاد ما :
قسمتی از متن رمان:
تی ارد سههالن مهمونی شههدم، همه نگاه ها ر به سههمت خودم کشههیدم لی نتی کو ک برین
بوجهی بهشون نرردم.
با صدای ساشا به طرفی که ا ن بود رخیدم منتظر نگاا کردمی لکخند خوشرلی آد که دند ن
های س ید ردی ش ر نمایان کرد ل ت:
-سالم، آنا جان.
بر خالف استقکال لرم ا ن، جدی بد ن هیی عطوفتی، ل تی:
-آنالیا هستی.
_ لی برای من همون آنایی.
پوآخندی آدم ل تی:
-من برای هیی کت آنا نیستی.
ساشا که دید کی نمیارم با نرف آدن با من ( رمان دختر نقاب دار ) به ینی نمی رسه، با ل تن فعال، اآم د ر شد رفت.
تی سهههاشههها رفت، به سهههمت یری اآ مین های خالی رفتی نشهههسهههتیی به مح نشهههسهههتنی یه
خدمترار، با یه سینی پر اآ مشر ب، باالی سرم ظاهر شد.
به لیوانای مشهههر ب که نا ی شهههراب رمن بودن، نگاهی کردم با خودم ل تی:ززاهف باآم مشهههر ب،
رمان دختر نقاب دار :
باآم بظاهر((
مجکور بودم م همیشه یه لیوان بردارم با آخر مهمونی نگاا کنی.
همیشهه همین ضهد بودی شهراب ر برمی داشهتی لی با آخر مهمونی بهش دسهتی نمی آدم، ون
با سر ند مرگ اآا بدم می ا مد.
همون طور که بو افرار خودم غر بودم، صدای کشیده شدن صندلی ر شنیدم.
سههرم ر باال بردم به کسههی که صههندلی ر کشههیده بود نگاه کردم، که یاشههار ر دیدم. یاشههار هر
خالفی که بگید کرده بودی اآ ا ا مواد مخدر بگیر با میرسههه به ا ا اعیههای بدن، بو همشههون
سر رشته داشت.
لکخند کریهی آد با همون نالت ندا نرف آدنش ل ت:
_سالم عشقی.
بد ن اینره کو یک برین بغییری بو نالتی ایجاد کنی ل تی:
-یاشار ند خودت ر بد ن نرف اضافه ننن.
هقهه ای کشید وگفت :
_ واله ند خودم ر ند نیف؟
نیشخندی اشنی نرفهام کردم ل تی:
-سرت ر به باد می دی مجکور می شی با عنراری آشنات کنی!
یاشههار که هی نرصههش لرفته بود هی عشههکانی شههده بود، سههعی کرد با کشههیدن یه ن ت عمیق
دانلود رمان دختر نقاب دار :
عشکانیتش ر کنترل کنه ل ت:
_فرر می کنی می بونی منو بترسونی؟ من هیی ابایی اآ کسی ندارم.
-نتی اله بد نی تی با هی معامله کردیی محموله ر رد کردیی، بر علیه ات مدرک جمد کردم.
االن مدارک پیش من هستن؟
یاشار اآ عشکانیت رنگش رمن رگ لردنش متورم شد ل ت:
_بو نمی بونی هیی کاری برنی.
یری اآ پاهام ر ر ی پای دیگه ام لذاشتی ل تی:
-یه افتخار نشهههیکت شهههد بونسهههتی که با من کار کنی، االن هی اآ جلو شهههمام د ر شهههو دیگه
نکینمت.
یاشهار اآ ر ی صهندلی بلند شهد ( رمان دختر نقاب دار ) مشهت محرمی ر ی مین کوبیدی صهوربش ر با ندی به صهوربی
ندیک کرد، که بوی لند الرلی که خورده بود ر نت می کردم. فوبی کرد ن سهههش ر بو صهههوربی
پخش کرد که نالی به هی خورد.
با صدایی که اآ شدت عشکانیت می لرآید ل ت :
_باالخره من مدارک ر اآ بو می لیرم، ا ن ته که من می آنی ا ن بویی که به سههههههاآ من می
ر شی.
بد ن این که نرصی بگیره یا عشکانی شی، خیلی ریلرت ل تی:
-با دم شیر باآی نرن.
با آخر مهمونی خودم ر مشهغول نگاه کردن به جمعی که می ر شهیدن کردم، لی لاهی بین همه
رمان دختر نقاب دار apk :
ا ن نگاهایی که بهی خیره بودن، نگاه خشمانه یاشار ر می دیدم.
باالخره ا ن مهمونی منخرف بموم شهد، همیشهه اآ این مهمونی ها بدم می ا مدی یه معامله سهاده
که جشن لرفتن نمی خواست.
خدمترار کتی ر آ ردی کت ر پوشهههههیدم بادیگارد هی با دیدن اینره ناضهههههر شهههههدم، با ماشهههههین
همراهیی کرد، با رسیدن به ماشین راننده در باآ کرد من سوار شدم
با رسهیدن به عمارت بنرگ شهاهانی، به موآیک الیتی که داشهت پخش می شهد، لوا دادم بو
افرارم غر شدم.
بعد اآ نیی سهههاعت به عمارت رسهههیدیی. راننده در باآ کرد من پیاده شهههدمیبا خودم فرر کردم که
االن هیچی جن یه د ا آب لرم نمی سکه، به همین خاطر به مح اینره ارد عمارت شدم، با
صدای بلند ر یه ر صدا آدم.
ر یه در نالی که ن ت ن ت می آد ا مد ل ت:
_بله خانوم، امری داشتین؟
در نالی که اآ پله ها باال می رفتی، ل تی :
-بیا نموم ر برام آماده کن.
بد ن اینره منتظر جوابی اآ ر یه باشی، به راهی ادامه دادم.
ارد ابا ی شدم کیف کتی ر در آ ردم ر ی بخت پربشون کردم.
در ابا به صدا در ا مد، می د نستی ر یه است پت فقط به ل تن بیا بو بسنده کردم.
ر یه که ا مد بو ابا ، برس بردید ر اآ شهماا خوندم، لی بشهمیی لرفتی جوری رفتار کنی که
رمان دختر نقاب دار اندروید :
ن همه بهش مشروک شدم.
بو بین کاراا دستپا گیش کامال معلوم بود، لی این بموم ییه نکودی نگاه های لاه بی لاهش
ر لا صند هی بیشتر به شک من دامن می آد.
ر یه نمام ر آماده کرد من با ل تن اینره نوله لکاسههامو ر ر ی بخت بنار، ارد نموم شههدم
به ظاهر در بستی، لی اآ لوشه در، داشتی ر یه ر نگاه می کردم.
ا ل لکاسا نوله ام ر ر ی بخت لذاشت بعد اآ اینره یه د ر نگاهش ر بو ابا رخوند، سرار
لا صند رفت.
ند بار رمن لا صند ر اشتکاه آد، لی همچنان درلیر باآ کردنش بود.
آر م آر م اآ نموم بیر ن ا مدم پشههههههت سههههههر ر یه ایسههههههادمی ر یه که هنوآ مشههههههغول باآ کردن
لا صند بود، متوجه من نشد.
خیلی خونسرد آر م ل تی:
-ر یه جون آنمت نرشف این باآ نمی شه، پیشرفته بر اآ ا نیه که بو فررا ر می کنی!
دلیلش ر نمی د نی لی شههاید به خاطر اسههترس آیادا بود که با صههدایی که لرآشههش به خوبی
معلوم بود، ل ت:
مید نی، لی باید هر طور شده باآا کنی.
هنوآ ند ثانیه اآ آدن این نرف نمی لذشهههههت، که اآ نرکت ایسهههههتاد، نتی پلری نمی آدی جررت
اینی نداشت که برلرده بکینه که کی این نرف ر آده.
بعد اآ یرمی مرث رخید منو دید، بریده بریده، در نالی که آبونش اآ برس بند ا مده بود،
دانلود رمان دختر نقاب دار apk :
ل ت:
_خ…خا…نوم
بی ب ا ت نگاا کردم ل تی:
-کی اآت خواسته که این کار برنی؟
ر یه با دستپا گی خیلی ضاید ل ت:
_کد م کار منظوربونهف؟
دستی بوی موهای لختی کشیدم ل تی:
-اینره اآ من دآدی کنی!
ر یه ل ت: رمان دختر نقاب دار
_خانوم من را باید این کار برنیف؟
بهش نندیک شدم ل تی:
-فعال که این کار کردی، فقط باید بگی اسههههههه کی این کار کردی، با یری بو مجاآابت که مرله،
بخ یف بگیری!
بو یه آن شاا پر اآ برس شد همراه با ا ن آبونش به طور خودکار به کار افتاد با لریه ل ت:
_خانوم به خدا من نمی خواستی این کار برنی آ ا یاشارل ت اله این کار براا نرنی، خانوادم.
می کشهیخانوم من سه با بچه د نیی د دارم نمی بونستی این ریسک ر برنی.
نیشخندی آدم ل تی:
-یاشار، باید ندسش ر می آدم.
پشت بندا با صدای بلند به ر یه ل تی:
-اآ کی با ناال یاشههههار بونسههههته با من مقابله کنه که این بار د مش باشهههههف نمی بونسههههتی به من
بگیف؟ فرر می کنی نمی بونسههههتی ا ن ر سههههر جاا بشههههونی، یا درت ا نو نداشههههتی اآ خونوادت
محافظت کنیف؟ کد مشونف؟
رمان دختر نقاب دار آیفون :
ر یه فقط با لریه می ل ت
خهانوم بو ر خهدا بهی رنی کنینف خهانوم غلط کردم، بهه من رنی نمی کنین بهه بچهه ههام رنی
کنید.
بد ن بوجه به اشرای ر یه، لوشیمو در آ ردم به سامان، یری اآ بادیگاردام، آنگ آدم ل تی:
-سامان همین االن بیا بو ابا ی.
ند د یقه بعد سامان بو ابا من بود.
ر به ر یه ل تی:
-همین االن پیش من به یاشار آنگ می آنی می لی کار بمومه فردا باید مدارک ر کجا بکری!
ر یه بند بند سههرا ر به نشههونه بایید برون داد لوشههیش ر در آ ردی شههماره یاشههار ر لرفت
بماس ر بر رار کرد، اشاره کردم لوشی ر ر ی اسپیرر بناره ا نی همین کار ر کرد.
یاشار آ د لوشی ر جواب داد با شو ل ل ت:
-بونستی مدارک ر لیر بیاریف؟
-بله آ ا یاشار، مدارک پیش من هستنف فردا مدارکو کجا بیارم بحویلتون بدمف؟
-فردا بو آپاربمان خودم منتظر بی، مدارک ر ا نجا بیار بحویلی بدهی فقط مواظب باا کسههههههی
نکینتت.
بعد اآ این که ر یه لوشی ر طد کرد، به سامان ل تی:
-سامان ر یه ر بو انکاری بکند مواظب باا فرار نرنهی کترش هی نننین، فردا باهاا کار دارم.
دانلود رایگان رمان دختر نقاب دار :
بعد اآ اینره سهامان ر یه ر به انکاری برد، رفتی بو نموم بعد اآ اینره یری بو ان موندم، د شهی
لرفتی اآ نموم بیر ن ا مدم.
نوله بن پوشی ر پوشیدم ر ی صندلی مین آرایشی نشستی.
لوسهههههیون بدنی ر آدم بعد اآ آدن مرطوب کننده، شهههههلوارک باا د بنده ام ر پوشهههههیدم ر ی
بخت لو شدم، ون خیلی خسته بودم، خیلی آ د شام سنگین شدن خوابی برد.
صهکب با صهدای ثریا، خدمترار خونه، اآ خواب بیدار شهدم با فرر به کارهای مهمی که امر آ برای
انجام دادن داشتی،انرژی آیادی لرفتی با خودم ل تی:ززیاشار خان، د ره بو هی به پایان رسید((!
بعد اآ این که باا شههلوارکی ر با لکاسههای مناسههب عو، کردم، اآ ابا ی بیر ن ا مدم به سههمت
ابا غذا خوری نرکت کردم.
بعد اآ خوردن یه صکحانه کام که خیلی دانلود رمان دختر نقاب دار هی سکید، اآ جام بلند شدم اآ عمارت بیر ن رفتی. با
صدای بلند ر به سامان ل تی:
-ر یه ر اآ انکاری بیر ن بیار پشت ماشین من نرکت کن.
سامان هی شمی ل تی ر یه ر اآ انکار بیر ن آ رد سوار ماشین کرد.
راننده همین که من ر دید جلو ا مد در عقب ماشین ر باآ کرد، به مح سوار شدنی، خودا
هی سوار شد به سمت آدرسی که بهش دادم، نرکت کرد.
به آپاربمان که رسهیدیی، سهامان اآ ماشهین پیاده شهد با انگشهت ند ضهربه به پنجره سهمت من
آد. شیشه ر پایین کشیدم ل تی:
-ر یه ر ب رست بره باال، من بو هی پشت سرا می ریی.
سامان کاری که ل تی ر کرد ر یه ر به داخ آپاربمان فرستاد.
اسلحه ام ر جاساآی کردم اآ ماشین پیاده شدمی با سامان، پشت سر ر یه، ارد آپاربمان شدیی.
رمان دختر نقاب دار ایفون :
ر یه جلوی در اند یاشههههار ایسههههتاده بود. من سههههامان هی هر کد م بو یری اآ بریدلی های ا ن
طکقه ایی شدیی بعد اآ ا ن، به ر یه اشاره دادم آنگ در بننه.
ر یه آنگ ر آد بعد اآ ند ثانیه، یاشههههههار در باآ کرد به داخ خونه برلشههههههت در هی باآ
لذاشت با ر یه بکنده.
ر یه ارد خونه شد منو سامان هی دنکالش رفتیی در بستیی.
یاشار همون طور که پشت به ما، به سمت پذیرایی نرکت می کرد، ل ت:
_می د نسهتی که می بونیف معلوم شهد که آنا ا نقدرا هی بین نیسهت فقط بلوف میننهی دیشهب
خیلی با اعتماد به ن ت اآ خودا بعریف می کرد، بکینی تی بد نه مدارک سهههر جاا نیسهههت،
ی کار می کنه!
همین که نرفاا ر آد، رخید منو دید. شههههماا پر اآ برس شههههد بو یه لحظه رنگش پریدی
دستپا ه ل ت:
_سالم آنا جان، خوا ا مدی!
اشاره ای بهش کردم ل تی:
-داشتی می ل تی ادامه بده!
یاشار خودا ر به ا ن راه آد ل ت:
_ یف؟ من ینی نگ تی!
نیشخندی آدم ل تی:
-یاشار خان خیلی بکخشید من نمی د نستی که عمه من شکاهت آیادی به بو داره!
سهههههامان بلند خندید که با دیدن اخی های من خنده اا ر ورت داد با ند با سهههههرفه جمعش
کرد.
به یاشار نندیک شدم ل تی:
رمان دختر نقاب دار کامپیوتر:
-من دیشب به بو ی ل تیف؟ ل تی که با دم شیر باآی نرن، لی بو ه کاری کردی؟ صاف آمدی
بو دهن شیر، ناال به نظر خودت باید باهات ی کار کنیف؟
یاشار با صدایی که اآ برس می لرآید، ل ت:
_می بونیی این مسئله ر با نرف آدن ن کنیی.
اسلحه ام ر در آ ردم، به سمت یاشار لرفتی ل تی:
-بر ر ی ا ن مک بشین.
لی یاشار به نرفی بوجهی نرر د دستاا ر جلو آ رد سعی می کرد که اسلحه ر اآ من بگیرهی
با اسلحه به آیر پاا شلیک کردم که دانلود رمان دختر نقاب دار با صدای ناهنجارا جیغی کشید رفت، ر ی همون مکلی
که ل ته بودم، نشست.
اآ نالتش خنده ام لرفتی هرکت ا ن ر نمی شهههناخت، اصهههال به فررشهههی نمی رسهههید که یاشهههار
ا ا چی باشه، اآ بت بی جربنه برسو بود.
با نشستن یاشار به سامان ل تی:
-با من بر می لردم، مواظب هر د شون باا.
دانلود رمان دختر نقاب دار اندروید :
اآ ا نا د ر شههدم شههماره کامی ر لرفتیی همنمان با بو د م،کامی م همیشههه، شههوخ شههنگ
جواب داد:
_سالم آنا جانف خوبیف؟ خوشیف؟
-کامی نوصههله این مسههخره باآیار ندارم، یه آدرس برات می فرسههتی بیا اینجا یاشههار ر یه ر
بکر.
_ر یه ه ربطی به یاشار داره؟ مگه دستشون بو یه کاسه بودف؟
-بله هی دسهههههت بودن، یاشهههههار ر به همون جای همیشهههههگی بکر، لی ر یه ر یه جای امن بکر که
کسی پیداا نرنه، بعدا باهات هماهنگ می کنی ی کار کنی.
_باشه، خیالت رانت من همه ین ر به راه می کنی.
-باشه دانلود رمان دختر نقاب دار .
بل ن ر طد کردم، سامان ر صدا آدم ل تی:
منبع : یک رمان : www.1roman.ir
دانلود رمان دختر نقاب دار
دانلود رمان دختر نقاب دار , رمان دختر نقاب دار , رمان دختر نقاب دار pdf , رمان دختر نقاب دار apk , رمان دختر نقاب دار ایفون , رمان دختر نقاب دار اندروید , دختر نقاب دار
لینک دانلودشو پیدا نمی کنه متاسفانه😔