دانلود رمان سیب دندان زده
خلاصه رمان سیب دندان زده :
دختری ب بکری سیب سرخ حوا
ب پاکی اب زمزم
وبه زیبایی خورشید
پسری از تبار گرگ که برای انتقام، از خورشید وپسر عمویش استفاده میکند…
تا آبروی خاندان درخشان را بریزد…
ازدواجی از سر اجبار…
برای جمع این آبرو ریزی
و عشقی که جرقه میزند با وجود زن دوم…
و چه چیزی در انتظار این سیبی بکری است که دندان زده شده است…
پیشنهادات :
قسمتی از متن رمان سیب دندان زده :
شاهین بغلم کرد :بمیرم برات خورشید … بمیرم که اینقد پر تحملی و گاه خود از این همه تحملم مات میماندم .
عقب رفتم و لبخندی زدم :بیا مواظب خواهری منم باش .
-مواظبم قربونت برم .
به دنبالش از آشپزخانه بیرون امدم که ترانه را جلوی در دیدم :ممنون بابت قهوه…شبت خوش .
-نوش جون … شاهرخ ترانه خانوم و برسون امشبم پیشش باش من میرم پیش مامانم .
سخت بود تظاهر به این بخشندگی بابت شوهرم .
اخمان شاهرخ و چشمان متعحب هر سه و منی که به طرف فنجان های خالی از قهوه و قهوه ای سرد شده ی خودم رفتم تا جمعشان کنم ... جانم هم همچون قهوه ام رو به برودت میرفت .
شاهرخ
ترانه که کنارم توی ماشین نشست حرکت کردم . دلم میان اجر های عمارت اخر باغ مانده بود .
نمیدانم این چه دردی بود …چه جادویی بود .
بعد از فهمیدن قصد ترانه چیزی نگفتم … نگذاشتمکه بفهمد میفهمم .
ازش دوری کردم …
همینقدر …
دانلود رمان سیب دندان زده
ولی او … مثل زالویی بود که به من چسبیده و خونم را میمکد .
کنار پارکی ماشین را نگه داشتم .
منتظر بودم… منتظر حرفای همیشگی .
دستش روی ران پایم نشست:شاهرخ؟
در روشنایی چراغ ماشین به چشمان ابی و زیباییش چشم دوختم .
-دوسش داری ؟
-چی؟
اخمانم را از این سوالش در هم فرو بردم … نباید میفهمید .
-خورشید رو .
پوزخندی زدم :اره اونم چه جور .
-چرا همش اونجایی ؟ چرا من کمتر از اون زن میبینمت … دلم داره تیکه تیکه میشه شاهرخ .
دل من هم تکه تکه شد زمانی که فهمیدم با مهرانی هم دست شد که اتش به خانواده ایمان زد .با مهرانی که با زنم شریک بود برای بالا کشیدن پولمان …
-خان بابا مجبورم کرده ترانه … این حال احوالمم به همون خان بابا بر میگرده… حرف بقیه ی ارث ومیراث وپیش اوردم گفت وارث بیار بعد .
صدای تحیل مانندش درماشین پیچید : چی؟؟ یعنی چی شاهرخ؟؟ یعنی چی؟
صدایش رفته رفته بالا میرفت کلافی پوفی کشیدم و دست به صورتم کشیدم :یعنی بعد از ازمایش حاملگی خورشید یا تو بقیه ی ارثمومیده .
کلافه شد …عصبی شد …زیر لب وای وای گفتنش .
دانلود رمان سیب دندان زده
-یعنی باهاش خوابیدی ؟
نگاه معنی دارم را در نگاهش انداختم .بر خلاف انتظارم لبانش لرزید وچشمانش خیس از اشک شد.
پوزخندی زدم و متعجب پرسیدم :چه انتظاری داشتی ؟ ها ؟ زنمه گناه که نکردم .
مشتی به تشک ماشین زد و داد زد :بگو پس چرا اقا توخونه پیداش نیس … طعمش رفته زیر دندونت اره ؟؟
-چرا چرت و پرت میگی ترانه ؟
-چرتو پرت ؟ نزدیکه یه ماهه تو خونه پیدات نمیشه … چرا چون اون کاخ و خدم وحشم به اون اپارتمان ترجیح میدی … شبا یا پیش اونی یا مسافرتی چرا ؟ چون که…چونکه خانوم خوب بلده جادوت کنه .
اشکانش پهنای صورتش را خیس کرده بود .
متعجب به حالتشنگاه کردم .
خدایا این زن دردش چه بود ؟
من ؟ یا ارث ومیراثم ؟
وقتی به خود امدم که پیاده شده بود و زیر نم نم باران از من دور میشد .
کلافه ومردد از ماشین پیاده شدم وپی اش دویدم .
خورشید
کنار مادر دراز کشیدم .
دانلود رمان سیب دندان زده
امشب بلند بود …امشبی که دور از شوهرم و کنار مادر بودم...
امشبی که شوهرم را تقدیم هوییمکردم .امشبی که من جان دادم و جان گرفتم ..لعنت به من وشب هایی که عادت به اغوش و بوی شاهرخ کرده بودم .
سرشار از انفجار است ، این دفعه استکانم
« از حسرت دهانش ، آمد به تنگ جانم
-چرا بی قراری عزیز مادر ؟
اهی کشیدم :نمیدونم با چه دل و جراتی این کارو کردم مامان … نمیدونم چه طور تونستم بگمکه شب وپیشش بمون … مامان الان دارم از هم میپاشم .
بازوانش دور پیچید وصورتم را ه پیراهن با بوی مادرانه اش چسباند :قربونت بشم من … خودتو اذییت نکن … کار بدی نکردی … یکم مقاوم باش ، با دست پس بزن با پا پیش بکش … نذار حتی خود شاهرخ بفهمه که میخواییش … چه برسه به ترانه.
-نمیشه که مادر من … کل این قلب بی ارداه ام داره برای اون میتپه … بالاخره میفهمه
.
آهش با آهم همراه شد .
آه اوهم از جنس آه من بود .درکمیکرد مادری که خود زن دوم بود .حواسم به صدای پایی که تا سر کوچه پشت سرم امد و ندیدم چه کسی هست بود و گوشم به عق زدن های پریا در دستشویی .
سرم را ب در دستشویی تکیه دادم :خوبی پریا ؟
صدای هق هق تصنعی اش بلند شد :دارم میمیرم انقد عق زدم اخرش زرد اب اومد .
با پایم پادری جلوی دستشویی را درست کردم .
-بیا یه چیز ترش برات درست کنم .
از در کنار گرفتم و به طرف اشپزخانه راه افتاد.
دانلود رمان سیب دندان زده
بی خود و بی جهت بی حال بودم ...بی خود تر از انکه خوابم می امد و بدتر از آن دلتنگ .
خیار و گوجه و پیاز اورده و وسط حال نشستم مشغول خورد کردن شدم .
شاید یه سالاد شیرازی پر آبلیموحالش را خوب کند .
بی حال روی کاناپه لم داد …
رنگ رویش زرد شده بود .
-خوبی ؟
چشم بست و دست روی شکمش گذاشت :معدم تودهنمه … نمیدونم چمه … چیز خاصیم نخوردم .
پوفی کشیدم مغزم انقدرپربود از افکار مختلف که زیاد به این حال خراب پریا توجه نکردم .
افکارم هول شاهرخ میچرخید .هول ترانه … و رابطه یشان …هول صدای پای مشکوک این روز ها … هول امیری که دیگر دیده نمیشد ….هول زندگی بی سر و بی سامانم .
ابلیمو را روی خیار گوجه ها ریختم و کمی هم نمک کنارش .
کاسه روجلوی پریا گذاشتم .و خود بی حوصله روی مبل نشستم .
قاشقی بر دهان گذاشت و پرسید :تو چته ؟
-نمیدونم بی حوصله ام .
-شاهین میاد خونه ؟
اخم کرده نگاهش کردم :یعنی چی؟
-دو روزه پیداش نیس .
-منم ندیدم … فکر میکردم پیشته .
دانلود رمان سیب دندان زده
نگرانی موج زد در چشمانش قاشق در کاسه ی سالادش افتاد :نیومده ؟ یعنیکجاس؟…این دوهفته هم کمی عصبی بود.
هوفی کشیدم :حتما یه جایی رفته لازم نیس الکی نگران بشی . پاشو لباس بپوش بریمکلینیک با این حالت تا صبح سقط میشی .
خنده ای بی حالی کرد و بلند شد. دکمه های پالتویم را که بستم پریا هم در را قفل کرد و پشت سرم راه افتاد .نگاهی به چرخ پنچر ماشین پریا انداختم که دو روز بود همین وضع را داشت .
کنار هم به طرف خیابان اصلی راه افتادیم …
دلم شور میزد
دلم تنگ میشد
دلم …لعنت ب دلم .
برای تاکسی دست بلند کردم و سوار شدیم .
نگاهی به پیامی که شاهرخ همان لحظه فرستاده بود کردم :کجایی ؟ یه روز نبودما نمیگی دل تنگمیشم .
لبخندم جان گرفت و انگشتانم نوشت :با پریا میریم دکتر حالش بده … منم یه روز نبودم که اومدی . دلتنگتم
دانلود رمان سیب دندان زده
دانلود رمان سیب دندان زده , رمان سیب دندان زده , رمان سیب دندان زده pdf , رمان سیب دندان زده apk , رمان سیب دندان زده ایفون , رمان سیب دندان زده اندروید , سیب دندان زده , دانلود رمان عاشقانه سیب دندان زده , رمان عاشقانه سیب دندان زده ,
اصلا دانلود نمیشه
لینک ها مشکلی ندارن .