دانلود رمان من سیندرلا نیستم
خلاصه رمان من سیندرلا نیستم : کلیپ این رمان زیبا
دانلود رمان من سیندرلا نیستم بصورت کاملا رایگان. برای حمایت از ما عضویت کانال تلگرام و کامنت فراموش نشه ❤️😉
خلاصه: دختری که بخاطر حساسیت پوستی شدید که به افتاب داشت از خانواده خود درکودکی ترد میشود وراهی، راهی میشه که اون به البرز پاکنهاد بزرگترین سرمایه گذار فرش میرسونه مردی با ظاهری خشن و سرد
آوا والبرز دوقطب مخالف هم
پیشنهادی :
قسمتی از متن رمان من سیندرلا نیستم :
#پارت_۱
دانلود رمان من سیندرلا نیستم
رن کارگرها صدای خنده و پچپچ
ساعیت بود که از کانتی
نیمآمد. ماه کامل در آسمان یمدرخشید) و صدای جغد از
درخیت در آن نزدییک یمآمد.
ٔ
شاخه
از زیر درختچهای که از صبح تبدیل به مخفیگاهم شده
بود بریون خزیدم. حیت صدای برگهای خشیک که در زیر
یگ
دستهایم صدا یمداد، باعث وحشتم یمشد. گرسن
و مواجهه با دنیای بریون برایم
نت
چارهای جز بریون رف
نگذاشته بود.
روز به جنگل یمرفتم اما شب را از ترس گرگها نزدیک
کمپ مخیف یمشدم و از دور به کارگرها و آتشهایی که
برپا یمکردند، نگاه یمکردم و در خیالم با فکر کردن به
گرمای آتش، گرم یمشدم. بوهای خویب که از ظرفهای
روی اجاق یمآمد، مرا بهیاد خانه یمانداخت. معدهام از
درد بههمپیچید.
از زم نی بلند شدم و پاورچ نی به جایی که در طول شب
کارگرها آنجا غذایشان را یمخورند، نزدیک شدم. سطل
ٔ قهوهای همانجا، کنار نیمکت، بود. نان و پنریی که
زباله
در بقچهام گذاشته بودند، همان روز اول تمام شده بود.
ی نخورده بودم؛
دو روز بود که بهجز آب رودخانه چ زی
دیگر جایی برای وسواس نداشتم.
ی به
بهرسعت دستم را درون سطل فرو بردم. هنوز چ زی
دستم نیفتاده بود که بوی توتون و حس حضور کیس
پشت رسم، یبحرکتم کرد. لحظهای حیت نفس کشیدن را
من سیندرال نیستم
فراموش کردم. در دلم رشوع به التماس کردم، به چه
کیس؟ نیمدانستم.
»تو رو خدا! خدا جون، تو رو خدا.«
ویل دستهایی قوی و زمخت، گردنم را گرفت و از زم نی
بلندم کرد. ناخواسته جییغ بلند و یبوقفه کشیدم و
رشوع به دستوپا زدن کردم. قلبم با وحشت در سینهام
یمکوبید و اشکهایم بدون اینکه بخواهم روی گونههایم
فرویمریختند.
برقهای اسرت احتگاه یکبهیک روشن یمشدند و
رن ها به راه افتاده بود. هجوم خون به
همهمهای در کانتی
ین
رسم را احساس یمکردم. گردنم در زیر فشار انگشتا
قوی درحال شکسته شدن بود. دانلود رمان من سیندرلا نیستم سایههایی دور و اطرفمان
جمع شدند و صدای خنده و حرف زدن کارگرها بلند
شد.
– موش گرفیت؟
– این دیگه چه جونوریه.
تازه عمق گرفتاریام را احساس یمکردم، دنیای اطرافم
کمکم تار و تارتر یمشد. نزدیک بود یبهوش شوم
که ناگهان صدای فریاد بلند و خشن مردی به گوشم
رسید و من از دست شکاریچام بر زم نی افتادم.
– داری چه غلیط یمکین؟ اون فقط یه دخرت بچه) است.
– ویل آقا، اون داشت دزدی یمکرد.
– یچ رو یمدزدید؟ غذای تو رو؟
من سیندرال نیستم
نی
مرد غولپیکری که مرا گرفته بود، رسش را به پای
انداخت و انگشتهایش را درهم گره زد.
مرد تازهوارد بهرسعت بهطرفم آمد و بازویم را گرفت و
از زم نی بلندم کرد. رو به جمعیت و مردهای اطرافش
فریاد زد:
– برید دنبال اسرت احتتون. برای یچ جمع شدید؟
زمزمههایی که از اطراف به گوشم یمرسید، باعثشد
اشکهایم به هقهق تبدیل شوند.
– چقدر زشته.
– اون چیه روی صورتش؟
زی اد باشه. چرا تنهاست؟
رمان من سیندرلا نیستم
ً از کجا معلوم آدم
– اصال
#پارت_۲
دستم کشیده شد و من بدون اینکه بتوانم از پشت
اشکهایم جایی را ببینم) به جلو کشیده شدم. وقیت وارد
رن ها شدیم، با پشت دست اشکهایم را پاک
ییک از کانتی
رن
کردم و به دور و اطرافم نگاه کردم. در یک طرف کانتی
ی قرار داشت که مرد روی آن
رن
یک تخت تاشوی ف
نشست و به من نگاه کرد؛ در چشمانش کنجکاوی و
دیده یمشد.
یگ
خست دانلود رمان من سیندرلا نیستم
– این موقع شب، توی یه کمپ پر از مرد، چه غلیط
یمکردی؟ پدرت کو؟
ی بود که چند روز پیش، پدرم
رت
او را شناختم؛ همان دک
مرا برای مداوا پیش او آورده بود. آرامیش که با
من سیندرال نیستم
شناختنش احساسکردم، باعث شد اشکهایم بند بیاید.
بیینام را با آستینم) پاک کردم و جواب دادم.
– رفت.
– کجا؟
– ن… نیم… دونم.
یق کشید که بیشتر به آه شبیه بود و با ترحم
نفس عمی
نگاهم کرد. به لباسهای کثیف و خایک، به موهای ژولیده،
و بدتر از همه، زخم روی صورتم فکر کردم و ازظاهری
که باید در نگاه او دیده یمشدم، خجالتزده شدم.
– چند سالته؟
– دوازده.
دانلود رمان من سیندرلا نیستم
چند دقیقهای را فقط با بهت و دلسوزی نگاهم کرد. بعد
ٔ اتاق بود اشاره
ین که گوشه
با یبمییل به تخیت بیمارستا
کرد و گفت:)
– اون پرده رو بکش کنار و برو روی تخت، بخواب. پتو
رو هم بنداز رست، شب اینجا خییل رسد یمشه. تا فردا
ببینم یچ یمشه.
بهرسعت به حرفهایش گوش کردم و روی تخت رفتم.
وقیت دراز کشیدم، تا چند دقیقه از بهت اتفاقات
پیشآمده بریون نیامده بودم. وقیت کیم آرامتر شدم، با
، یک عکس
زی
دقت بیشتری به اطرافم نگاه کردم. روی م
و یک زن زیبا روی مبیل دونفره
رت
بود که دک
یگ
خانواد
نشسته بودند. در پشت رسشان دو پرس نوجوان، دو
ی با لباس سفید و موهای موجدار و بلند،
طرف دخرت
من سیندرال نیستم
ً
دخرت بود؛ حتما
دانلود رمان من سیندرلا نیستم
ٔ
ایستاده بودند. دستهایشان دور شانه
برادرهایش بودند. راسیت طعم حمایت برادرانه چگونه
یمتوانست باشد؟
و یبخوایب در میان خار و خاشاک،
یگ
بعد از سه روز آوار
و
رت
ٔ امنیت حضور دک
و ترس از جانوران وحیش در سایه
را فراموش کردم و از خواب
یگ
سقف باالی رسم، گرسن
یبهوش شدم.
رت برایم صبحانه آورد، چای داغ و
فردای آن روز وقیت دک
نان محیل برایم طعم بهشت یمداد. فکر کردن به آخرین
باری که غذای گرم خورده بودم باعث یمشد قلبم از
فرشده شود.
یگ
دلتن
دانلود رمان من سیندرلا نیستم
، مردی محیل را از میان کارگرها صدا کرد و در
رت
دک
حضورش از من پرسید:
– اسم روستات چیه؟
– کوهپس.
– اسم بابات؟
– کاسعیل.
– اسم خودت؟
– گیلآوا.
مرد را بهدنبال پدرم فرستاد.
مرد بیچاره بعد از دو روز در راه بودن و سفر با قاطر،
، به کمپ برگشت و خرب داد که پدرم
ین
خسته از راه طوال
مرا نخواسته و گفته) مرا تحویل بهزیسیت بدهند.
من سیندرال نیستم
#پارت_۳
من که همهچ زی را یمدانستم،) پس چرا قلبم شکست؟
پدرم گفته) بود اگر دیر برگشت، پیش رئیس کمپ بروم.
برگشتش که طول کشید، فهمیدم دیگر مرا نیمخواهد.
چند کارگر در اطرافمان با دلسوزی نگاهم یمکردند.
رت روی شانهام قرار گرفت، در آن لحظه حیت
دست دک
ترحم او را هم نیمخواستم. لبهایم را به هم فرشدم و
اشکهایم را پس زدم تا شکستنم را کیس نبیند.
مرد محیل گفت:)
رت مواظبته.
– مادرت حالت رو پرسید، گفتم) که دک
مادر بیچارهام خسته شده بود. دانلود رمان من سیندرلا نیستم بهخاطر من، تا یک
یمخواست نیش زبان مردم را تحمل کند که یمگفتند،
نحس و نجس هستم.
بدتر از آنها پدرم بود، هم رسکوفت دخرت زا بودن و پرس
نداش نت را یمزد و هم بهخاطر من که باعث
اش پیش اهایل روستا بودم، رسزنشش یمکرد.
یگ
رسافکند
سالها بود اهایل روستا با اینکه دیده بودند بیماریام
ی که مادرم یمپخت دست
واگری ندارد به هر چ زی
ٔ زیبایم. مادرانه عاشقم بود، با
نیمزدند، مادر بیچاره
صدای دلنشینش وقیت دلداریام یمداد یا وقیت با
دستهای نوازشگرش موهایم را یمبافت بر زخمهایم
مرهم یمشد و خودش دردش را مخیف یمکرد.
رت پویل به مرد داد و گفت که فردا مرا به شهر یمبرد
با عرض پوزش 🙏 لینک دانلود این رمان به یکی از دلایل ( درخواست حذف توسط کمیته فیلترینگ , درخواست حذف توسط نویسنده , ممنوعه بودن یا چاپی بودن ) حذف گردیده است .
دانلود رمان 111
دانلود رمان ,دانلود رمان من سیندرلا نیستم , رمان من سیندرلا نیستم , رمان من سیندرلا نیستم pdf , رمان من سیندرلا نیستم apk , رمان من سیندرلا نیستم ایفون , رمان من سیندرلا نیستم اندروید , من سیندرلا نیستم , دانلود رمان عاشقانه من سیندرلا نیستم , رمان عاشقانه من سیندرلا نیستم ,
عالی عالی عالی
اولین سایتی هستش که این رمان رو کامل گزاشتید
چقد خوب که راضی بودین ❤
لینک پاک شد🥺خیلی منتظر این رمانم تعریفشو زیاد شنیدم بازم لینکش رو میذارید یا نه
فروشیه انگار برای همین لینک پاک شد
رمان خیلی خوبیه
مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی اولش که دیدم زده دانلود فکر کردم اشتباه دیدم اما اومدم توی سایت و دیدم واقعا زده دانلود عااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییییییییی و ممنون که رایگانه
خواهش میکنم دوست خوبم . خوشحالیم مورد رضایت شما بوده .
اینی که الان گذاشتید یعنی کامله؟؟
چون توی کانالای تلگرام فروشیه میگم شاید کامل نباشه😕
کامله فایلش .
مرسی😻😻😻😻😻
من وقتی دانلود می کنم باز نمی شه اخه
سلام دانلود کردم هیچ مشکلی نداشت
مرسی ک این رمان رو کامل گذاشتید😍😍😍😍
سلام
این رمان فوق العاده اس😊❤
من عاشقش شدم😍
وایییی چقدر اولای رمان برای گیل آوا گریه کردم چقدر صحنه های زیبایی داره
ممنونم از نویسنده بسیار خوب و از سایت برای گذاشتن این رمان بی نظیر💜
عالیییییییییییییییی❤واقعاتعجبکردمکهرایگانه
عالی بود بهترین رمانیع که من خوندم پیشنهاد میکنم بخونیدش ضرر نمیکنید
سلام ببخشید از کجا میتونم دانلوش کنم؟
فروشیه
بهترین رمان زندگیم دروغ نگن اولین رمانی که می خوانم ولی میتوانست پایان بهتری داشته باشه
با تشکر